سفرنامه تانزانیا، تجربه یک سافاری بی نظیر!
به گزارش مجله سویگل، سفرنامه گردشگری که تجربه یک سافاری بی نظیر در تانزانیا را به اشتراک گذاشته است در این مقاله از خبرنگاران با هم می خوانیم.
در زمینه سافاری و حیات وحش در این کره خاکی، کمتر کشوری پیدا می شود که بتواند به مقدار تانزانیا غنی باشد! این کشور با پارک های ملی فوق العاده و حیات وحشی خیره کننده همیشه در صدر جدول محبوب ترین مقاصد سافاری قرار داشته است. گردشگران بسیاری سالانه از این کشور و حیات وحش منحصربه فردش بازدید می کنند. یکی از این گردشگران ونسا مسکیتا (Vanesa Mesquita) نام دارد. گردشگری که اهل برزیل بوده و تجربه یک سافاری کامل در تانزانیا را داشته است. هدف ونسا از سافاری تنها یک چیز بود: ساختن خاطراتی که تا همیشه در فکرش بماند!
در ادامه مطلب خاطرات و سفرنامه ونسا را از زبان خودش خواهید خواند. این سافاری دوازده روز طول کشیده است.
خاطرات سافاری تانزانیا
تانزانیا برای من کشوری بود پر از تجربه های نو و متفاوت نسبت به چیزی که در سفر پیشینم به آفریقا (جنوب آفریقا) دیده بودم! حیات وحش این کشور به معنای واقعی حس طبیعت و حیات وحش را القا می کند. حضور در این منطقه ها به راحتی این حس را به شما القا خواهد کرد که فاصله بسیار زیاد از این منطقه ها خبری از تمدن و شهر نخواهد بود. بازدید از پارک های ملی کوچک این کشور مرا حیرت زده کرد. هیچ چیز زیباتر از دیدنی دسته ای از فیل ها نیست هنگامی که از باتلاق بیرون می آیند و هنگام غروب آفتاب به دور یکدیگر جمع می شوند. این منظره تا همیشه در خاطرم خواهد ماند.
من به راحتی می توانستم تمام روز را در آن جا به دیدنی فیل ها و گورخرها بشنیم و از دیدن این جانوران لذت ببرم.
کمپی که من در آن اقامت داشتم جزو کمپ های لوکس نبود اما با این وجود بسیار راحت و لذت بخش بود. موقعیت کمپ به نحوی بود که وجود حیات وحش در اطرافمان کاملا حس می شد. به عنوان مثال یک شب در چادر با نعره شیرهایی از خواب بیدار شدیم که چندان فاصله زیادی از ما نداشتند! منظره پیش رویمان در خارج چادرها فوق العاده بود. همه ما دوست داشتیم مدت زیادی را در آنجا سپری کنیم و فقط به منظره پیش رو نگاه کنیم. قطعا اگر خود سافاری و گشت های آن تا این مقدار هیجان انگیز نبودند، من و گردشگران همراهم در کل سفر فقط به منظره ها بیرون کمپ نگاه می کردیم!
ایستادن در کنار یک دریاچه بزرگ اولین توفق ما بود. مشاهده فلامینگوها در دریاچه و دیدن افق در انتها تصویری بود که هرگز از یاد نخواهم برد. در همان جا یک توله شیر به چشم می خورد که در کنار جسد یک بوفالو با غرور ایساده بود. از طرفی دیگر در نزدیکی همان نقطه جسد یک شیر دیده می شد که در یک درگیری جان خود را از دست داده بود. دیدن این صحنه این مسئله را به من یادآوری کرد که قانون طبیعت این است: یا شکار می کنی یا شکار خواهی شد!
پس از دیدن دریاچه از جنگلی بازدید کردیم که واقعا زیبا و جادویی بود. در اقامتگاهمان شب ها هوا کمی سرد می شد اما با روشن کردن آتش در کمپ و خوردن یک سوپ گرم همه چیز به نظر لذت بخش و رویایی می آمد. روز بعد از دشت های منطقه بازدید کردیم. پهنه بزرگی که دیدنی غروب آفتاب در آن نفس را در سینه بند می آورد! در این دشت وسیع نگاهمان به یک شیر افتاد که ظاهرا در پی وعده غذایی بعدی خود می گشت.
در مرکز همان دشت گروهی بزرگ از فیل ها را دیدیم که در حال رفتن به سمت تپه ای کوچک بودند. تمام این لحظات در کنار یکدیگر در فکر نقش بستند و سپس با دیدن یک پلنگ که در بالای درخت در حال استراحت بود کامل شدند. خوشبختانه جانور در حال استراحت بود و از درخت پایین نیامد.
یکی دیگر از لحظات جاودانه در طول سفر، مشاهده طلوع خورشید در دشت در روز هشتم بود. منظره ای خیره کننده که در فکر همه باقی ماند. از طرفی تمام همسفران من با دیدن این منظره آغاز به خواندن آهنگ مشهور شیر شاه کردند که واقعا منظره پیش رو همانند صحنه آغازین طلوع خورشید در شیر شاه بود!
در ادامه سفر خود در تانزانیا پا به منطقه ای گذاشتم که در آن جا برای اولین بار چیتا را از نزدیک دیدم. حس و حال بودن در آن نقطه به گونه ای بود که آرزو می کردم دیگر هیچگاه روی تمدن و زندگی شهری را نبینم! دیدن چیتای ماده که زیر یک درخت منتظر غذای خود نشسته بود، زیباترین و شاخص ترین خاطره من از آن روز است. در ادامه سفر خود پیروز شدم تا یکی از مشهورترین و محبوب ترین اتفاقاتی که در حیات وحش آفریقا پیش می آید را از نزدیک مشاهده کنم و این اتفاق چیزی نیست جز عبور گله گوزن های یالدار از رودخانه. دیدن این لحظه در سافاری باورنکردنی بود. این اتفاق بسیار نادر است و من بسیار خوش شانس بودم که توانستم عبور این جانوران از رودخانه را ببینم.
قطعا این سفر یکی از بهترین سفرهایم بود و در آن بیشترین ارتباط را با طبیعت و حیات وحش برقرار کردم.
متاسفانه یا خوشبختانه در آن روز خبری از حمله کروکودیل ها و شکار گوزن های یالدار نبود اما با این وجود همچنان دیدن هزاران گوزن یالدار در کنار یکدیگر در حال گذر از رودخانه منظره ای است که قطعا نصیب همگان نمی شود و من بسیار خوش شانس بودم که آن را دیدم.
آخرین شب سافاری را با دیدن منظره ای بسیار زیبا از غروب خورشید آغاز کردیم. سفر من و تجربه ام از سافاری با تمام خوبی هایی که داشت یک نقطه بد هم داشت و آن هم این بود که به اتمام رسید! آخرین برنامه بازدید از حیات وحش ما دیدن شغال ها بود. دیدن این جانوران از نزدیک بسیار زیبا و به یاد ماندنی بود.
آفریقا همیشه مرا حیرت زده کرده است. سفر به هر نقطه از این قاره باعث شده تا عطشم برای دیدن سرتاسر آن بیشتر و بیشتر شود. دوست دارم بیشتر به آفریقا سفر کنم. در سافاری های بیشتری شرکت کنم و جانوران بیشتری را از نزدیک ببینم. امیدوارم روزی دوباره بتوانم به تانزانیا بازگردم. حس می کنم یک سفر به هیچ وجه نمی تواند تمام چیزهایی که این کشور برای من داشت را به من نشان دهد.
نظر شما در مورد سفرنامه ونسا چیست؟ آیا دوست دارید سفری شبیه به آن را تجربه کنید؟ نظرات خود را با خبرنگاران در میان بگذارید.
منبع: کجارو / discoverafrica.com