بازگشت به آغوش طبّ طبیعی
به گزارش مجله سویگل، در سراسر جهان، در چند دهة اخیر، نشانه هایی از بازگشت به آغوش طبّ طبیعی، کاربرد داروهای گیاهی، جایگزین کردن بعضی روش های درمانی مدرن (یا تروژنی) دیده می شود، این جریانات حتّی سازمان جهانی بهداشت (W.H.O) را بر آن داشت که آرام آرام از سال 1978 م. ابتدا با مطرح کردن بعضی توصیه های کلّی و سپس با انتشار
بازگشت به آغوش طبّ طبیعی
نویسنده:دکتر محمد مهدی اصفهانی، استاد دانشکدة طبّ سنتی
در سراسر دنیا، در چند دهة اخیر، نشانه هایی از بازگشت به آغوش طبّ طبیعی، کاربرد داروهای گیاهی، جایگزین کردن بعضی روش های درمانی مدرن (یا تروژنی) دیده می گردد، این جریانات حتّی سازمان دنیای بهداشت (W.H.O) را بر آن داشت که آرام آرام از سال 1978 م. ابتدا با مطرح کردن بعضی توصیه های کلّی و سپس با انتشار برنامة راهبردی سازمان دنیای بهداشت برای سال های 2002 تا 2005 میلادی رسماً پیشنهاد برنامه ریزی دنیای و کشوری را در زمینة احیا و کاربرد طبّ سنّتی مطرح نماید.1
علاوه بر اینها در سال های اخیر تأسیس رشتة طب طبیعی2 هم در بعضی کشورهای غربی رشد و تکامل یافته و کتاب های ارزشمندی هم با برسی های دقیق علمی و شناخت ترکیبات و آثار کاربرد مواد طبیعی منتشر شده است. در حقیقت، این گونه حرکات اندیشة بشر را از این توهم که فقط باید به طبّ کلاسیک تکیه کرد و هر چه خارج از آن محدوده را غیرعملی، عقب افتادگی و عوام زدگی شمرد، آزاد کرده است.
بی تردید، دانش پزشکی روز که ریشه در تلاش چند صد سالة دانشمندان علوم مختلف دارد، مبتنی بر واقعیت های علمی و تجربی است و با سرعت هم در حال پیشرفت و گگرددن درهای نو و کشف مطالب ناشناخته است، جایگاه استثنایی و ممتازی دارد، ولی این به آن معنا نیست که بتواند جوابگوی همة نیازهای بشری باشد. به علاوه با نگاهی که طبّ نو به موجودیت و هویّت انسان دارد و بخش بسیار مهمی از واقعیت وجود انسان را نادیده می گیرد، به همة حقایق امکان دست یابی داشته باشد.
آزمون و خطاهای مکرر آن هم بسیاری را خسته کرده است. نگاهی به چاپ های مختلف کتب مرجع طبی مثلاً طیّ یک دورة سی ساله و افراط و تفریط های آنها و حذف و اضافه ها نشان می دهد که اوّلاً این فرایند همچنان ادامه دارد و ثانیاً هر چه که در این کتاب ها می آید حرف آخر نیست و چه بسیار که شاهد بازنگری ها، تغییرات و استغفارهای علمی خواهیم بود. البته این به آن معنا نیست که منکر ارزش و جایگاه والای علوم پزشکی نو باشیم و در مقابل گمان کنیم که در طبّ سنّتی هم هر چه وجود دارد کمال حقیقت، صحّت و خدشه ناپذیری است و همچون وحی مُنزَل باید تقدیس و پذیرفته گردد بلکه اعتقاد داریم که از تعصب بی منطق، یکسونگری و غفلت از مجموعه اندیشه ها و تجارب قرون و اعصار باید پرهیز کرد و آماده بود در هر جا که طبّ سنّتی تجربة آسان، مؤثر، پیروز، کم هزینه، پرفایده و و کم ضرری دارد ولو اینکه در کتاب های مرجع پزشکی نو چیزی راجع به آن وجود نداشته باشد، امکان استفاده از آن را پذیرفت. البته تحقیق و تجربه در این گونه موارد نه تنها واپس گرایی و عقب ماندگی نیست بلکه دانش روز را هم از این اطلاعات سودمند بهره مند می سازد.
همان طور که اشاره کردیم خوشبختانه دنیا به سوی طبّ سنّتی توجه خاصی کرده است و دیگر مثل پنجاه سال قبل نمی توان با حربة ضدّ علمی بودن به جنگ تجارب ارزشمند چند هزار ساله رفت و با اخم کردن و روی برگرداندن و طرح چند کلمة عاریتی فرنگی، همة میراث علمی و تجربی را به باد استهزا گرفت.آن دوران به پایان رسیده است و هم اکنون بسیاری از دانشگاه های طراز اوّل دنیا در پی جست وجو در میراث طبّ سنّتی ملت ها هستند.
پیشنة پزشکی در ایران
بر اساس بعضی اطلاعات قابل استناد، سابقة پزشکی ایران به حدود 8000 سال قبل برمی گردد، ولی از حدود 2500 سال پیش و به خصوص از آغاز دوران تمدن اسلامی با درخشش تعدادی از حکمای بی همتا، طبّ ایرانی ـ اسلامی از محتوا و تکامل خاصی بهره مند شده است. بنابراین به دور از تعصب میهنی، می توان با استدلال و ذکر شواهد و با سربلندی بیان کرد که طبّ سنّتی ما گنجینه ای استثنایی و در حدّ خود بی نظیر است که با داشتن مبانی فلسفی محکم و با دنیا بینی الهی و ژرف نگری اگرچه بیش از 150 سال مورد بی مهری قرار گرفته است به خوبی می تواند در زمان حاضر قد علم کند و برای رفع کاستی ها و مسائل حل نشدة طبّ کلاسیک، راه چاره ارائه کند.البته این به آن معنا نیست که هر کس ادّعای طبّ سنّتی دارد، درست و علمی عمل می کند. چه بسیار کسانی که با کم سوادی یا بی سوادی خود آبروی هزار سالة طبّ سنّتی را به باد می دهند و نادانسته در کارهایی دخالت می نمایند که صلاحیت آن را ندارند و گاهی حرف هایی به بیماران می زنند که نتیجة آن محروم شدن بیمار از درمان صحیح یا از دست دادن فرصت های لازم برای درمان به موقع و عظیم شدن مسائل کوچک می گردد.
به هر حال، اگرچه از حدود 150 سال قبل با ورود و رسمیت یافتن طبّ کلاسیک و رفتار نامهربان حکومت های غرب گرا عملاً طبّ سنّتی ما از عرصة آموزش به انزوا و کنج فراموشی رفت، ولی به یاری پروردگار در چند سال اخیر بعد از سال ها تلاش، شاهد ورود رسمی طبّ سنّتی به دانشگاه و میدان علم و تجربه و پژوهش هستیم؛ به این ترتیب که با هم دلی و همکاری چهار دانشگاه عظیم علوم پزشکی تهران، ایران، شهید بهشتی و شاهد پس از برگزاری آزمون کتبی و شفاهی طیّ سه دوره تعدادی پزشک برگزیده به نام دانشجوی دورة دکترای تخصصی در رشتة طبّ سنّتی پذیرفته شدند و هم اکنون گروه اوّل در مرحلة تهیة پایان نامه های تحقیقی خود می باشند. این گونه انتخاب این فرصت را داد تا پزشکانی که به لحاظ علمی و قانونی مجاز به طبابت می باشند و از دانش روز هم بهره مندند، پس از حدود چهار سال تحقیق و تحصیل با اندوخته ای از طبّ سنّتی وارد عرصة خدمات پزشکی، آموزشی و پژوهشی شوند و با رعایت مصلحت بیماران، هر جا که طبّ سنّتی کارآیی بیشتری دارد از آن برای درمان بیماران استفاده نمایند و هر جا دانش روز و طبّ کلاسیک حرف بیشتری دارد به آن رجوع نمایند.
در کشورهای هند، پاکستان و بنگلادش که طبّ سنّتی ما (البته به دلایل تاریخی و سیاسی با نام طبّ یونانی) مورد استفاده قرار می گیرد، دانشجویان خود را از میان فارغ التحصیلان مقطع دبیرستان برای دوره های چهار ساله یا پنج ساله انتخاب می نمایند، ولی امتیاز رویکرد ایرانی به طبّ سنّتی ارتقای علمی و تجربی و هم بهره گیری از آخرین دستاوردهای دانش پزشکی هم زمان با استفاده از گنجینة عظیم طبّ سنّتی ما است و بنابراین ان شاء الله با ورود فارغ التحصیلان این دوره به عرصة خدمت، شاهد شکل گیری نوعی خدمات پزشکی قانون مند و آگاهانه با استفادة منطقی و بهینه از مجموعة طبّ روز و طبّ سنّتی خواهیم بود.
بایدها و نبایدهای طبّ سنّتی
اینکه تصور کنیم که داروهای گیاهی و سنّتی هیچ عارضه ای ندارند، به همان اندازه اشتباه است که گمان کنیم اجرای دستورات طبّ نوین هم زیان بخش است. بلکه باید منصفانه حقّ هر دو قسمت را آن طور که هست، بشناسیم.یکی از مصیبت های عظیمی که طبّ سنّتی را تهدید می کند، عملکرد غیرعلمی کسانی است که از طبّ سنّتی اطلاع کافی ندارند، کتاب های حکما را نخوانده اند یا به طور سطحی با مطالعة خواص بعضی از گیاهان و مواد معدنی و حیوانی بدون آنکه به علم نشانه شناسی بیماری ها و اسباب و علائم و شیوه های درمانی احاطه داشته باشند، دست به کار طبابت می زنند و معمولاً با تجویز بعضی گیاهان که شاید عمر مفید آنها به پایان رسیده دستوراتی به بیماران می دهند. گاهی انسان با مشاهدة آلودگی های این گیاهان و اطمینان از اینکه شرایط لازم را هنگام چیدن، خشک کردن، انبار کردن و حمل و نقل مراعات نکرده اند، بسیار افسرده و ناراحت می گردد. اگر از آنها سؤال گردد که چطور به خودتان اجازه می دهید در مورد بیماران و درمان آنها بدون تحصیل در این رشته یا مطالعة منابع علمی معتبر تصمیم بگیرید بعضی جواب های سطحی مثل اینکه این تجارب را ما از پیشینیان خود فرا گرفته ایم و ادّعاهایی که ما چه بیماران لاعلاجی را درمان کرده ایم روبه رو می شویم که البته این حرف ها اصلاً ارزش ندارد.
علاوه بر جنبه های قانونی، در فقه اسلامی مبادرت ورزیدن به درمان بدون آگاهی کافی از دانش طب مشمول قاعدة ضمان است. قطعاً اگر در دنیا کسی به سراغ چنین طبیبانی نرود و از آنها بازخواست نکند، در شب اوّل قبر مورد مؤاخذه و مجازات خدا قرار خواهند گرفت. البته این قاعدة ضمان فقط متوجه کسانی نیست که با طبّ سنّتی می خواهند درمان نمایند بلکه همة کسانی را که در زمینة پزشکی کاری انجام می دهند، خواه دارای عناوین خاص باشند یا نباشند، در برمی گیرد و مکلّفند که دانش خود را همواره در سطح قابل قبول عرف علمی زمان نگاه دارند.
خلاصه آنکه، طبّ سنّتی هم بایدها و نبایدهای بسیاری دارد و کسی که می خواهد از آن برای درمان بیماران استفاده کند، باید آگاهی و مهارت کافی داشته باشد و مبادا رویکرد مردم به طبّ سنّتی سبب رواج کارهایی گردد که طبّ سنّتی و دانش پزشکی آنها را مخالف مصلحت بیمار می داند.
جامعة آرمانی مهدوی و دانش پزشکی
یک سؤال ممکن است در فکر انسان مطرح گردد و آن اینکه در زمان امام مهدی(ع) ـ که ان شاءالله در آیندة نزدیک شاهد ظهور موفور السرور آن حضرت باشیم ـ طب رایج چیست؟ البته پیشاپیش و قبل از مطالبی که خواهیم گفت با اطمینان خاطر اعلام می کنیم در آن دوران، که نقطة تکامل دانش بشر است و تمام روش های حفظ سلامت و پیشگیری از بیماری ها را مردم فرا می گیرند، اگر نیاز به درمان باشد از کامل ترین، پیشرفته ترین، صحیح ترین و منطقی ترین روش استفاده خواهد شد. ممکن است بخشی از این روش ها دستاورد طبّ کلاسیک امروز و فردا باشد و بعضی هم محصول تجارب دوران های گذشته و از جمله طبّ سنّتی ما.منشأ دانش پزشکی چیست؟
جواب این سؤال زیربنای بحث های بعدی ما است.از آموزه های دینی آموخته ایم که خداوند برای هدایت انسان از آغاز خلقت دو حجّت بیرونی (وحی) و حجت درونی (عقل) را فرا راه بشر قرار داد. در پیدایش و تکامل دانش پزشکی هم همین دو حجت بدون تردید نقش مهمی داشته اند3 و تدریجاً تلاش جست وجوگرانة بشر به مدد عقل و تجربه، دانش پزشکی را به جایگاه امروزی آن رسانده است.در هر زمان این تلاش ها با توجه به چگونگی تبیین دنیا خلقت، با نظریه ها، نوآوری ها و هم طرز تلقّی های خاصی همراه شده است. بنابراین، گاهی انسان با ژرف نگری به این باور می رسد که چه بسیار نظریه های به ظاهر مردود یا باور نکردنی را می توان بازنگری کرد و از بسیاری اصطلاحات به کار برده شده، بیش از ظاهر کلمات و اصطلاحات به مفهوم نمادین و سمبلیک آنها توجه نمود. در مقولة طبّ اسلامی و طبّ سنّتی هم از این گونه موارد به وفور می توان یافت. لذا گاهی کسانی که نمی توانند به عمق و جنبه های نمایدن این کلمات بیندیشند فوراً با دانش اندک خود فریاد برمی آورند که این حرف ها باطل است، علم آنها را نمی پذیرد و از این گونه سخنان که معمولاً ناشی از ناآگاهی و سطحی نگری آنها است.
طبّ اسلامی چیست؟ طبّ سنّتی کدام است؟
معمولاً در منابع خارجی کلمة طبّ اسلامی4 را مترادف طبّ دوران تمدن اسلامی می دانند ولی میان طبّ اسلامی و طبّ دوران تمدن اسلامی که چهرة شاخص امروزی آن همین طبّ سنّتی است، تفاوت جدّی وجود دارد.به طور ساده و اجمالی، طبّ اسلامی، نظام طبّی است که آموزه های اسلامی ما را به آن رهنمون می گردد. در این نگاه، آیات و روایات مرتبط با پزشکی، چارچوب و استخوان بندی این نظام را می سازد. علاوه بر این، از مجموعه دستاوردهای گذشتة بشر (از جمله طبّ سنّتی ما و یافته های حکمای دیگر) و هم از آخرین دستاوردهای امروز و فردای دانش پیشرو استفاه می گردد. البته این بهره گیری با به گزینی و هماهنگ سازی با ساختار اندیشة تدوین نظام طبّ اسلامی همراه است و هر چه نتواند در این ساختار اندیشه که بر اساس امر و نهی الهی شکل گرفته پذیرفته گردد، حدف می گردد. موادّ حرام (مگر در حال اضطرار بدون جایگزین) جایی در طبّ اسلامی ندارند. رفتار صاحبان حِرَف پزشکی با بیماران، باید رفتاری مورد قبول اخلاق و فقه اسلامی باشد، حقوق بیمار چه در خلوت و چه در جلوت باید به بهترین وجه مراعات گردد.
اسلام به پیروان خود می آموزد که در همه جا از جمله در عرصة پزشکی با رعایت همان چارچوب اندیشة اسلامی، از علوم و تجارب دیگران استفاه نمایند، چنانکه در این حدیث شریف نبوی(ص) می خوانیم: أعلم الناس من جمع علم الناس الی علمه؛3 عالم ترین مردم کسی است که علم [دیگر] مردم را به علم خود بیفزاید. که کلمة إلی تأکید می کند که صرفاً جمع آوری دانش دیگران کافی نیست بلکه باید از میان آنها با رعایت ساختار اندیشة اسلامی انتخاب مناسب صورت گیرد.
بعضی ها که فقط با جمع آوری تعدادی از روایات مرتبط با پزشکی، طبّ اسلامی را یک مجموعة سربستة محدود و منحصر به آنها معرفی می نمایند، در حقیقت برخلاف آموزه های روایات معصومان(ع) با ارائة تعدادی رهنمود طبّی به جای ارائة یک سیستم و سامانه، در حقّ طبّ اسلامی دانسته یا ندانسته، جفا می نمایند.
امّا منشأ طبّ سنّتی ما چیست؟ طبّ سنّتی ما افزون بر تأثیرپذیری از آموزه های طبّی اسلامی، گنجینه ای گرد آمده از میراث پزشکی قدیم ایران (طبّ اقوام آریایی، طبّ دوران های مختلف هخامنشی، اشکانی، ساسانی و به خصوص مکتب پزشکی جندی شاپور)، طبّ یونانی، مکاتب طبّی سریانی و اقوام دیگر (هندی، عربی، اندکی چینی و ملل همسایه و مرتبط با ایران) است که در دورة تمدن اسلامی با ظهور شخصیت های عظیمی همچون علی بن ربن طبری، رازی، علی بن عباس اهوازی، ابن سینا، جرجانی، ابوالحسین طبری، ابن نفیس، ابن بیطار، زهراوی و صدها دانشمند معروف و غیر معروف دیگر رشد و تکامل و شکوفایی بی نظیری یافته است و با پشتوانه ای چنین، در دنیای امروز یارای سر بر افراشتن و داعیة جوابگویی به بخش مهمّی از نیازهای پزشکی امروز بشر را دارد و می تواند تجربه و نگرش جامع و کل نگر خود را برای اصلاح اندیشة جزءنگر دانش پزشکی روز در اختیار اندیشمندان منصف قرار دهد.6
چند امتیاز ویژة طبّ سنّتی ما
در دنیای لائیک، متفکران برای انسان هویت جسمی روانی ـ اجتماعی قائلند و به اصطلاح می گویند انسان موجودی بیوسایکوسوشال7 است، غافل از اینکه بُعد روحی و معنوی انسان بسیار مهم تر است و آنها قادر به درک این حقیقت نبوده اند. همین بعد روحی و معنوی روی ابعاد سه گانة هویت انسان از دیدگاه آنها، به شدّت تأثیر می گذارد.در طبّ سنّتی ما انسان با همة موجودیت خود یک جا و با هم مورد توجه قرار می گیرد و علاوه بر این در مورد همان بعد زیست شناختی انسان یا بُعد بیولوژیک آن هم، نکته هایی دارد که دانش کلاسیک با آن آشنا نیست.
به نام مثال، مسئلة بسیار مهمّ مزاج در هویت جسمی روانی انسان مطرح است. ممکن است دو نفر با یک بیماری معین به حکیم مراجعه نمایند، ولی حکیم با توجّه به بررسی مزاج آن دو نفر، دو شیوة متفاوت درمانی را توصیه کند در حالی که در طبّ کلاسیک این نقص عظیم وجود دارد که به طور کلی پروتکل های درمانی را برای همه یکسان به کار می برند و اگر جایی هم با توجه به وخامت بیماری یا بیماری های ضمیمه ای دیگر برای دو نفر در یک بیماری اندک تفاوتی در شیوة درمان قائل شوند این تفاوت مربوط به تفاوت هویت جسمی ـ روانی یا مزاجی نیست.
در طبّ سنّتی حدود 80 درصد اقدامات پیشگیرانه و مبتنی بر تدابیر حفظ الصحّه است. تنظیم برنامة خوردنی ها و آشامیدنی ها، خواب و بیداری، ورزش و فعالیت های بدنی، تدبیر سلامت و مناسب سازی هوا، دفع مواد زائد از بدن و نگهداری مواد لازم برای بدن و بالاخره مراقبت از حالات روانی مثل شادی و غم، غضب و آرامش و مانند اینها که تحت نام ستّـة ضروریّه مطرح می گردد. اساس کار حفظ الصحه است. وانگهی وقتی هم که پای درمان به میان می آید باز هم بخش مهمّی از درمان را تدابیر تغذیه ای و مانند آن تشکیل می دهد و در مصرف دارو آن همه در حدّ ضرورت ابتدا از داروهای مفرد و سپس از داروی مرکب با حداقل ترکیب (به لحاظ هشدارهایی که در طبّ سنّتی راجع به آثار سوء تداخلات دارویی وجود دارد) استفاده می کند. البته اگر گاهی مشاهده می گردد بعضی ها با مراجعه به مدعیان طبّ سنّتی هزینة زیادی برای تهیة تعداد زیادی دارو می پردازند باید مطمئن بود که نه درمان پرهزینه و نه استفاده از داروهایی متعدد و نه به جای توصیه های حفظ الصحه سریعاً مبادرت ورزیدن به توصیه های این گونة درمانی، هیچ کدام مورد تأیید حکمای عظیم طبّ سنّتی نیست. شاید بعضی ها در این گونه رفتارهای در پی درآمد بیشتر باشند نه ارائة یک کار عملی مورد تأیید حکمای عظیم طبّ سنّتی.
یکی دیگر از امتیازات طبّ سنّتی این است که علاوه بر درمان بیماری ها همواره ، ارتقای کیفیت زندگی را در دستور کار خود دارد. به نام مثال حتّی در مورد بیمارانی که به لحاظ نداشتن امکان هیچ گونه درمان و به اصطلاح بیماران جواب کرده هم دست روی دست نمی گذارند و با تلاش در جهت تعدیل شرایط مزاجی به گونه ای محسوس و مؤثر بار مسائل بیمار را کم می کند و کیفیت زندگی او را بهبود می بخشد.
با نگاهی گذرا به کتب طبّ سنّتی (که حداقل حدود ده هزار نام غیرتکراری آن قابل دسترسی در داخل و خارج کشور است و دست کم 13000 نام قابل ردیابی است و با مراجعه به متون تاریخی چیزی در حدود 17000 نام که البته بعضی از آنها تکراری یا غیرقابل ردیابی و غیرقابل دسترس است) درمی یابیم که اخلاق و رفتار انسانی از آموزه های اوّلیة اساتید طب بوده است. چنان که حکیم گرانقدر میرمحمدحسین عقیلی علوی در کتاب ارزشمند خلاصـ[ الحکمه پیش نیاز آموزش پزشکی را نخست فقه، سپس اخلاق و بعد از آن حکمت، منطق، ریاضیات و غیره می داند. حکیمان ما با اعتقاد به اینکه شفا به دست خداست و کار آنها تهیة وسیله و مقدمه برای تحقق ارادة الهی است سر نسخه های خود را با نام هوالشافی آغاز می کردند و در هر حال خودشان را در مقام بندگی نیازمند عنایت پروردگار می دانستند که این خود مقام والایی است.
پی نوشت ها :
1. W.H.O.(2202) -Traditional Medicine Strategy 2002 - 2005.
2. Natutal Medicine.
3.صدوق، کتاب اعتقادات، باب چهل و سوم.
4. Islamie Medicine.
5.الحیا ة، ج 1.
6.مفهوم و ویژگی های طبّ اسلامی، 1387، اوّلین همایش کشوری میراث پزشکی اسلام و ایران، از نویسندة همین مقاله، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی.
7. Biopsyehosocial.
منبع:www. mouood.orgمنبع: راسخون