چطور بفهمم با یک خودشیفته در ارتباطم؟

به گزارش مجله سویگل، آیا رابطه شما متلاطم، مسموم و به شدت نامطلوب است؟ ممکن است علتش این باشد که شما به یک خودشیفته دل بسته اید. این مقاله را تا خاتمه بخوانید تا بتوانید به وسیله مثال های ملموس این افراد را شناسایی کنید.

چطور بفهمم با یک خودشیفته در ارتباطم؟

در دوران قرنطینه بسیاری از زوج ها به شریک زندگی خود نگاه کردند و از او پرسیدند نمی دانم چطور شد که تو را انتخاب کردم؟. یک فرد خودشیفته هر روز به شریک زندگی اش نگاه می نماید و این سؤال را از او می پرسد.

به گزارش خبرنگاران به نقل از دیلی میل، اختلال شخصیت خودشیفتگی یک اختلال ذهنی است. افرادی که به این اختلال دچار هستند خودشان را از دیگران مهمتر می دانند و احتیاج عمیق و افراطی به مورد توجه واقع شدن و تحسین شدن دارند. آن ها فاقد احساس همدلی نسبت به دیگران هستند.

توصیه های علمی برای پیدا کردن عشق و شریک زندگی

چطور در عرضِ 20 دقیقه به خودآگاهی برسیم؟

فقدان و مرگ؛ 7 چیزی که هرگز نباید به یک داغدار بگویید

پدیده روح شدگی و عاشقی در عصر دیجیتال

چرا احتمال اینکه افرادی جذب ویژگی های شخصیت خودشیفته شوند زیاد است؟ اصلی ترین دلیلش آن است که این افراد، درست مانند سایر انواع دیگرآزاران، می توانند دیگران را فریب داده و در آغاز رابطه چهره ای متفاوت از خودشان عرضه نمایند.

خودشیفته ها معمولاً دارای یک ویژگی منحصر به فرد هستند که آن ها را از سایرین متمایز می نماید. برای مثال چهره زیباتر، استعداد برتر، هوش بیشتر یا کاریزمای بیشتری دارند. اما آنقدر ها که خودشان فکر می نمایند خارق العاده تر از سایرین نیستند. درواقع آن ها خودشان را فراتر و خارق العاده تر از واقعیت شان ارزیابی می نمایند.

جذابیت آن ها شما را جذب می نماید و اینکه مدام اعتماد به نفستان را پایین نگه می دارند باعث می گردد در کنارشان بمانید.

معین نیست چه چیز منجر به اختلال شخصیت خودشیفته می گردد. نظریه ها در خصوص علل اختلال خودشیفتگی متفاوت است و از ژن ها و اعصاب تا شیوه تربیت فرزندان را شامل می گردد. از این لحاظ دو نوع فرزندپروری می تواند علت خودشیفتگی باشد؛ یکی والدینی که فرزندان خود را به شکل افراطی تحسین می نمایند و یکی والدینی که فرزندان خود را به شدت مورد انتقاد قرار می دهند.

آیا رابطه شما متلاطم، مسموم و به شدت نامطلوب است؟ ممکن است علتش این باشد که شما به یک خودشیفته دل بسته اید. این مقاله را تا سرانجام بخوانید تا بتوانید به وسیله مثال های ملموس این افراد را شناسایی کنید.

آن ها فقط درباره خودشان صحبت می نمایند و هیچ علاقه ای به حرف های شما ندارند

اوایل فکر می کردم سعی می نماید با صحبت از خودش و کار هایی که انجام داده من را تحت تأثیر قرار دهد. اما با گذشت زمان معین شد که فقط به فکر خودش است او هیچ علاقه ای به زندگی من نداشت. اگر جرئت می کردم که درباره خودم صحبت کنم، او سریع با یک جمله مکالمه را طوری عوض می کرد که درباره خودش صحبت کند.

این معین ترین علامت خودشیفته هاست. اگر شما به فردی که صرفاٌ می خواهد خودش را نمایش دهد تذکر بدهید که زیادی از خودش صحبت می نماید، او خجالت زده می گردد و به سرعت از این کار دست بر می دارد. اما اگر جرئت کنید و به یک خودشیفته این را بگویید او به شدت خشمگین می گردد. شما مجبور هستید آن ها را همواره افرادی خارق العاده بدانید. اگر پیروزیت های آن ها را زیر سوال ببرید یا مثلاً به آن ها بگویید اغراق می نمایند و پیازداغ قضیه را زیاد نموده اند، آن ها به شدت عصبانی می شوند.

شما را با عشق بمباران می نمایند

می توانم بگویم با دیدنش دل توی دلم بند نمی شد؛ اما حتی این عبارت هم نمی تواند به خوبی شرح دهد من واقعاً چه قدر در ابتدای رابطه عشق را احساس می کردم. او در اولین روز دیدارمان با تعریف های شگفت انگیزش من را دیوانه کرد. او به من گفت که هرگز آدمی مثل من را پیش از این ندیده است. گفت که من زیباترین دختری هستم که دیده است. گفت من صاحب زیباترین مو و زیباترین بینی هستم. او در دهمین روز آشنایی مان به من گفت که عاشقم شده است؛ و اینکه ما مناسب ترین زوج در تاریخ هستیم.

رابطه با خودشیفته ها آنقدر در ابتدا خوب و رویایی است که باورنکردنی به نظر می رسد. آن ها طرف شان را در توجه، هدایا و نظرات مثبت غرق می نمایند. هرگز نشانه خوبی نیست که فردی خیلی زود به شما احساسات قوی نشان دهد، اما اگر این احساسات قوی و زودهنگام با خودپسندی همراه باشد، باید دوچندان احتیاط به خرج دهید.

خودشیفته ها در صورت ناامیدی واکنش های شدید نشان می دهند

6 هفته پیش از تولدش با هم آشنا شده بودیم با این حال من برایش گل خریدم، عطر مورد علاقه اش را خریدم و او را به شام در یک رستوران دعوت کردم. چهره او از شدت خشم شعله ور شده بود. او گفت رستوران به اندازه کافی خاص نیست. اینکه من به قدر کافی برای هدیه پول خرج ننموده ام و کلماتی که روی کارت نوشته ام رقت انگیز هستند. وحشتناک بود. او ناگهان تبدیل شد به آدمی که تا پیش از این نمی شناختم.

وقتی شخصی که گمان می کردید فوق العاده است ناگهان بعد تاریک شخصیت خودش را به شما نشان می دهد، باید آن را به عنوان نخستین زنگ هشدار بشناسید. آن شور و هیجان و رابطه عاشقانه سر یک موضوع ناچیز تبدیل به جهنم می گردد. یا آن ها ناگهان از انسانی عاشق به انسانی سرد، بی ادب و بدون احساس تبدیل می شوند.

آن ها هرگز عذرخواهی نمی نمایند

مذاکره معنایی ندارد. همواره حق با آن هاست و آن ها هرگز اشتباه نمی نمایند. فقط یک جهان وجود دارد و آن جهانی آنهاست. فقط یک شخص در این جهان اهمیت دارد و آن شخص آن ها هستند.

افرادی که از اختلال خودشیفتگی رنج می برند مدام تعهدات شان را می شنمایند. آن ها قابل اعتماد نیستند و مرتب قوانین را می شنمایند. قرنطینه از نظر آن ها هیچ معنایی ندارد و فقط برای دیگران است.

آن ها دیگران را تحقیر می نمایند

هیچ کدام از کار ها و گفته های شما از نظر آن ها خوب نیست. غذایی که می خورید، لباسی که می پوشید، دوستانی که دارید، چیز هایی که تماشا می کنید، همه از نظر خودشیفته ها ایراد دارد. خودشیفته ها شما را پایین می کشند تا خودشان احساس فزونی نمایند.

آن ها درباره همه چیز دروغ می گویند

یکی از دوستانم از بیرون شاهد رابطه ما بود و به من هشدار می داد، اما من توجه نمی کردم. من معمولاً آدم با اعتماد به نفسی هستم، ولی در آن رابطه همه چیز را گردن می گرفتم و فکر می کردم مقصر من هستم. هر چه دوستم هشدار می داد من توجه نمی کردم و رفتار های طرفم را توجیه می کردم. روزی بالاخره چشم هایم را باز کردم و فهمیدم که او چه آدم وحشتناکی است.

افرادی که اختلال خودشیفتگی دارند شما را متقاعد می نمایند آنچه می گویند عین حقیقت است. اگر مچ آن ها را بگیرید، واژگان شما را می پیچانند تا واقعیت را مختل و شما را گیج نمایند.

آن ها هیچ اهمیتی برای احساسات شما قائل نیستند

بسیار خوب، شغل من چندان هیجان انگیز نیست، اما شغل او هم نیست. من باید تمام مدت به غر زدن ها و شکایت های او درباره اینکه همه آدم ها می خواهند به او صدمه بزنند و اذیتش نمایند، گوش می دادم، اما نوبت به من که می رسید او هیچ اهمیتی قائل نبود. مادرم بیمار شده بود و تا می خواستم درباره اش با او صحبت کنم او مکالمه را قطع می کرد. او با دادنِ این احساس به من که هر کاری که تا به امروز نموده ام بی اهمیت و بی ارزش است و تجربه هایم هیچ اهمیتی ندارند، اعتماد به نفس من را نابود کرد.

بالاخره زمانی می رسد که هیچ چیزی در زندگی برایتان جذابیت ندارد، آن ها هیچ اهمیتی برای شما قائل نیستند. قسم می خورم حتی اگر جلوی چشمانش می مردم برایش مهم نبود. خودشیفته ها با احساسات بیگانه هستند مگر اینکه این احساسات مربوط به خودشان باشد. آن ها نمی توانند همدردی نمایند حتی اگر شما از غمگین ترین رویداد روزمره تان با آن ها صحبت کنید.

روزی آنقدر گریه کردم که چشم هایم ورم کرد. اصلاً برای او مهم نبود. اصلاً برایش تفاوت نمی کرد. هیچ چیزی او را تکان نمی داد.

خودشیفته های واقعی دوستان کمی دارند و معمولاً دوستی های بلندمدت ندارند. آن ها به صورت کوتاه مدت شیفته آدم هایی می شوند که گمان می نمایند برایشان منفعت و سود دارند و خیلی سریع با کوچکترین ایرادی که احساس می نمایند آن فرد دارد، او را رها می نمایند. خدا نکند که شما ایرادی را در آن ها شناسایی کنید و جرئت کنید درباره این ایراد به آن ها حرفی بزنید!

آن ها برای آنکه ترکشان نکنید با شما می جنگند

فکر می کنید اگر بخواهید ترکشان کنید آن ها کک شان هم نمی گزد؟ خیر در اشتباه هستید. هیچ کسی دوست ندارد طرد گردد، اما خودشیفته ها این قضیه را شخصی تر از هر کس دیگری می پندارند. از نظر آن ها اینکه بخواهید ترکشان کنید اصلاً کار درستی نیست.

برای همین است که اگر شما اقدام نماینده باشید و بخواهید آن ها ترک کنید، آن ها هر کاری می نمایند تا جلوی شما را بگیرند. در این مواقع همان فردی که روز های اول جذابیت داشت، ظاهر می گردد. آن ها درست ترین حرف ها را می زنند و شما را متقاعد می نمایند که شما چقدر برایشان ارزشمند هستید. این ترفند برای مدتی کار می نماید. تا زمانیکه دوباره چرخه رابطه سمی آغاز گردد. (اگر در رابطه ای هستید که مدام در حال آغاز شدن و سرانجام یافتن است، بدانید علتش چیست).

اگر خیلی جدی باشید و بخواهید او را ترک کنید او از استراتژی های دیگری برای تخریب شما استفاده می نماید. او نزد دوستانتان از شما بدگویی می نماید. او شما را در رسانه های اجتماعی آزار می دهد. شایعات زشت و شنیع درباره شما پخش می نماید. حتی با بهترین دوست شما وارد رابطه می گردد. هر کاری می نماید تا شما را بد جلوه دهد و آن شهرتی که را می خواهد از این طریق به دست آورد.

آن ها اغلب خیانت می نمایند و متعهد نمی شوند

صبر کنید، هنوز تمام نشده است. آن ها نه تنها شما را مسخره می نمایند، از شما انتقاد می نمایند و اصرار می نمایند که از شما توجه و محبت بگیرند، بلکه اگر شما بخواهید در همین رابطه نامطلوب بمانید هم، آن ها به شما وفادار نخواهند ماند.

خوشیفته ها هرگز متعهد نمی شوند، زیرا مدام به دنبال فردی هستند که طعمه بهتری باشد. اگر احساس نمایند که ضروری است از یک رابطه بیرون بروند تا طعمه بهتری را آزمایش نمایند حتماً این کار را می نمایند. آن ها این کار را بدون ذره ای احساس گناه و عذاب وجدان انجام می دهند.

آیا او فردی خودشیفته است، اما شما همچنان با او در ارتباط هستید و نمی توانید او را ترک کنید؟

آیا ممکن است شما هم خودتان ذره ای خودشیفتگی داشته باشید؟ نتایج تحقیقی که اخیراً توسط دانشگاه ورشو صورت گرفته است نشان می دهد که خودشیفته ها بسیار تمایل دارند که با خودشیفته ها وارد ارتباط شوند. پس شاید علتش این باشد که شما خودتان هم این ویژگی را دارید.

البته دلیل دیگری نیز وجود دارد. شاید شما یک فرد به غایت رمانتیک با این باور هستید که اگر کسی را به قدر کافی دوست داشته باشید، می توانید او را تغییر دهید. به هر علتی چنین رفتار هایی را تحمل می کنید باید اکنون بیدار شده باشید.

آیا شما می توانید یک خودشیفته را درمان کنید؟

خیر. زیرا خودشیفته های اندکی هستند که مشکل خود را می پذیرند. هرچه باشد آن ها عالی هستند و این شما هستید که مشکل دارید و متوجه مشکل تان نیستید. اگر زمانی برسد که آن ها درخواست یاری نمایند احتمال زیاد وقتی است که دچار افسردگی یا مصرف مواد مخدر شده اند.

صحبت با روان درمان گر ها یا دریافت مشاوره روشی مناسب برای تغییر رفتار است، اما خودشیفته ها هر پیشنهادی برای تغییر رفتار را توهین به خود تلقی می نمایند؛ پس احتمالش بسیار ضعیف است که درمان پیروز باشد.

تنها روش برای آنکه رابطه خوبی با یک خودشیفته با نمره بالا داشته باشید این است که سریعاً رابطه خود را با او قطع کنید و با سرعت از او دور شوید. اصلاً درباره چرایی قطع رابطه خود با آن ها دلیل نیاورید، چون به ضررتان است.

به آن ها برای نزدیک شدن به خودتان فرصت ندهید. تمام راستا های دسترسی به خودتان در رسانه های اجتماعی را مسدود کنید. سپس اطراف خودتان را پر کنید از آدم هایی که قادرند به شما عشق بورزند، محبت و همدلی شان را به شما نشان دهند و به شما یادآوری نمایند که چقدر دلشان برایتان تنگ می گردد. همواره شاکر باشید که چنین روان آزار هایی را زودتر شناختید و با آن ها وارد رابطه نشدید.

یادتان نرود...

خودشیفته ها به شکل افراطی خودشان را مهمتر از سایرین می دانند. آن ها استعداد ها و پیروزیت های خودشان را به صورت اغراق آمیزی به نمایش می گذارند. آن ها احساس محق بودن دارند. اصرار دارند که بهترین چیز ها را در زندگی دارند و انتظار دارند دیگران توجه خاصی به آن ها نشان دهند و اگر شخصی جرئت کند و علت این رفتار را جویا گردد، آن ها به شدت آزرده خاطر و خشمگین می شوند.

آن ها احتیاج مفرط و دائمی به تحسین شدن دارند. خودشیفته ها تمایل دارند حتی بدون دستاورد خاصی در زندگی دیگران آن ها را برتر از سایرین بشناسند. آن ها نمی توانند انتقاد ها دیگران را تاب بیاورند و اگر توجهی را که احتیاج دارند دریافت ننمایند به شدت عصبانی می شوند.

آن ها مدام در حال خیال پردازی درباره پیروزیت، قدرت، هوش و شخص ایدئال و کامل زندگی شان هستند. آن ها اغلب به دلیل کمال گرایی افراطی شان و اینکه فکر می نمایند دیگران ناقص هستند، افسرده و بدخلق می شوند. آن ها ممکن است به همین دلایل به مصرف مواد مخدر و الکل روی بیاورند.

آن ها باور دارند که برتر، خاص و منحصربه فرد هستند و فقط باید با افرادی ارتباط داشته باشند که به اندازه خودشان خاص هستند. آن ها افرادی را که از خودشان فرومایه تر تلقی می نمایند، تحقیر می نمایند. آن ها دیگران را استثمار می نمایند تا آنچه را می خواهند به دست بیاورند.

آن ها فاقد احساس همدلی هستند. آن ها نه می توانند و نه مشتاق هستند که احتیاج ها و احساسات دیگران را به رسمیت بشناسند. آن ها نسبت به دیگران حسادت دارند و گمان می نمایند که دیگران نسبت به آن ها حسادت می نمایند. آن ها مدام مراقب هستند که دیگران از آن ها جلو نزنند.

آن ها مغرور و متکبر هستند. آن ها پرادعا، مغرور و پر از نخوت هستند. اما باید یک حقیقت پنهان را درباره آن ها بدانید. خودشیفته ها احساس ناامنی، شرمساری، آسیب پذیری و حقیر بودن دارند. آن ها ممکن است به خودکشی فکر یا آن را عملی نمایند. آن ها با هر فردی و در هر رابطه ای با مشکل روبرو می شوند.

آیا خودشیفته ها می توانند عاشق شوند؟

پاسخ کوتاه نه است. قطعاً آن معنایی که ما از عشق در نظرمان هست در خصوص آن ها معنا ندارد. افرادی که اختلال خودشیفتگی دارند مهارت و تجربه نشان دادن عشق و محبت به دیگران را ندارند، زیرا نمی توانند احساسات دیگران را تحسین نمایند. برای خودشیفته ها فقط شادی خودشان مهم است.

آن ها می گویند عاشقت هستم، اما منظور واقعی شان این عبارات است: آن طوری که تو با من خاص رفتار می کنی را دوست دارم، من می خواهم ببینم تو چقدر من را دوست داری یا من به دلایلی به تو احتیاج دارم و گفتن این جمله [عاشقت هستم]راهی برای رسیدن به آن خواسته است.

جذابیت شما برای فردی که از اختلال خودشیفتگی رنج می برد بستگی دارد به اینکه شما چقدر به آن ها یاری می کنید به رویاهایشان دست پیدا نمایند و در سطح جهانی مورد تحسین دیگران واقع شوند. اگر خوش قیافه باشید، آن ها با به دست آوردن شما احساس خوش قیافه بودن می نمایند. اگر ثروتمند و دست ودل باز باشید، آن ها در کنار شما می ایستند تا از شما سود ببرند. برخی اوقات نیز آن ها صرفاً وارد رابطه عاطفی می شوند، چون احساس تنهایی و کسالت می نمایند یا می خواهند احتیاج های جنسی شان را رفع نمایند.

خودشیفته ها درباره عشق بسیار ایدئال هستند، زیرا بر این باورند که شخص کاملی وجود دارد که آن ها می توانند عاشقش شوند. شخصی که بتواند همان جلال و شکوه تصوری خودشان را بازتاب دهد. برای همین است که در اول رابطه آن ها بسیار خواستار به نظر می رسند و اگر شما آن آهوی گریزپایی باشید که آن ها می خواهند، هر کاری برای به دست آوردنتان می نمایند. آن ها شما را غرق توجه می نمایند و به شما وعده و وعید می دهند، اما این ها تا زمانیست که اولین ایراد در شما ظاهر گردد.

منبع: The Daily Mail

ترجمه: عاطفه رضوان نیا/سایت خبرنگاران

منبع: فرادید
انتشار: 15 اسفند 1399 بروزرسانی: 15 اسفند 1399 گردآورنده: soiigle.ir شناسه مطلب: 1431

به "چطور بفهمم با یک خودشیفته در ارتباطم؟" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "چطور بفهمم با یک خودشیفته در ارتباطم؟"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید